English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4645 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
he prospered in his business U کارش بالا گرفت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I have no fault to find with his work . U از کارش هیچ عیبی نمی توان گرفت
he prospered in his business U در کار خود کامیاب شد کارش رونق گرفت
he has a rushing business U کارش خوب گرفته است کارش خیلی رونق دارد
he is on his legs U کارش دایراست
He is completely absorbed by his business. U کاملاجذب کارش است
He is attentive to his work . U متوجه کارش است
He is unpredicateble. He acts haphazardly. U کارش حساب وکتابی ندارد
Let the secretary get on with it . U بگذارید منشی کارش را بکند
He eventually landed in prison . U عاقبت کارش بزندان کشید
he drives a roaring trade U کارش خوب گرفته است
eclipsing U گرفت
eclipse U گرفت
eclipses U گرفت
eclipsed U گرفت
get off one's butt <idiom> U سرش شلوغه کارش شروع شده
fasts U که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
fastest U که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
fasted U که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
fast U که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
dynamic dump U رو گرفت پویا
solar eclipse U گرفت خورشید
the wind rises U بادوزیدن گرفت
lunar eclipse U گرفت ماه
eclipe of the moon U ماه گرفت
tethanus U گرفت عضلانی
melodramatist U کسیکه کارش درست کردن melodrama باشد
wine cooper U کسیکه کارش جادادن یافروختن باده است
originals U که از آن می توان کپی گرفت
irretraceable U که نتوان ردانرا گرفت
since the outbreak of the war U از روزی که جنگ در گرفت
original U که از آن می توان کپی گرفت
He was run over by a car. U اتوموبیل اورازیر گرفت
the doctor bled me U دکتراز من خون گرفت
dump U رو گرفت روبرداری کردن
he went his way U راه خودراپیش گرفت
The police stopped me. U پلیس جلویم را گرفت
boat trains U ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
boat train U ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
He'll never get anywhere. U او [مرد] هیچوقت موفق نمی شود. [در زندگیش یا کارش]
i overpaid him for his work U مزد کارش را بیش از انچه حقش بود دادم
He went home on leave . U مرخصی گرفت رفت منزل
It was engraved on my mind . U درزهنم نقش گرفت ( بست )
He got the money from me by a trick. U با حقه وکلک پول را از من گرفت
She had a heart attack . U قلبش گرفت ( حمله قلبی )
A surge of anger rushed over me . U سرا پایم را فرا گرفت
he talked himself hoarse U انقدرحرف زدکه صدایش گرفت
Accidents wI'll happen . U جلوی اتفاق رانتوان گرفت
It caught her eye . She took to it at once . She took a fancy to it . U نظرش را گرفت ( جلب کرد )
chimney sweep U کسی که کارش پاک کردن لولهی بخاری و شومینه است
paintress U زنی که کارش رنگ کردن سفالینه و مانند انها است
ringman U کسیکه دراسب دوانی کارش شرط بندی بامردم است
chimney sweeps U کسی که کارش پاک کردن لولهی بخاری و شومینه است
pawn broker U کسی که کارش دادن وامهای کوچک و گرفتن وثیقه است
dynamic U زیر برنامهای که هر با که فراخوانی میشود باید کارش مشخص شود
dynamically U زیر برنامهای که هر با که فراخوانی میشود باید کارش مشخص شود
to get in somebody's way U مانع کردن کسی [چیزی] که بتواند کارش را انجام دهد
integrand U جملهای که باید تابع اولیه ان را گرفت
There is no fault to find with my work. U بهانه ای نمی توان بکار من گرفت
He was granted a grade promotion. U یک پایه ترفیع ( ارتقاء درجه ) گرفت
His wish was fulfI'lled. U آرزویش عملی شد (جامه عمل گرفت )
Where can I contact Mr …. ? U کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟
She was transported with joy . U شادی تمام وجودش را فرا گرفت
She mistook me for somebody else . U مرا با یکی دیگر عوضی گرفت
A wave of anger swept over the entire world . U موجی از خشم دنیا را فرا گرفت
This idea took root in my mind. U این نظریه درفکرم ریشه گرفت
bill poster U کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
quantum meruit U هر قدر کارش واقعا" ارزش داشته باشد در دعوی کارگربر کارفرما
bill posters U کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
He'll never amount to anything. <idiom> U او [مرد] هیچوقت موفق نمی شود. [در زندگیش یا کارش] [اصطلاح روزمره]
piecer U درنخ ریسی کسیکه کارش بهم پیوستن نخهای گسیخته است
crammer U کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
industrial union U اتحادیهای که هر نوع کارگر بدون توجه به کارش میتواند در ان عضو باشد
the inquisition U دادگاهی که کارش دادرسی مردمان از دین برگشته یارافضی و به کیفر رساندن
if [when] it comes to the crunch <idiom> U وقتی که اجبارا باید تصمیم گرفت [اصطلاح]
commensurably U چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
melchizedek U > ملکی صدق < کاهنی که ازابراهیم عشر گرفت
air man U کشی که کارش بنحوی باپرواز تعمیر یا راه اندازی هواپیما مربوط میشود
daemon U در سیستم unix برنامهای که کارش را بدون دانستن کاربر خودکار انجام میدهد
She resolved to give him a wide berth in future. [She decided to steer clear of him in future.] U او [زن] تصمیم گرفت در آینده ازاو [مرد] دوری کند.
As the debate unfolds citizens will make up their own minds. U در طول بحث شهروند ها خودشان تصمیم خواهند گرفت.
tantalus U تانتالوس که مورد شکنجه شدید زاوش قرار گرفت
Accidents wI'll happen. U چلوی تصادف ( قضا وقدر ) رانمی توان گرفت
spinwriter U چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
air brush U برس و مکنده هوایی جهت گرفت پرز اضافی و ذرات زائد فرش
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now. U من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
vertically U از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
copyrights U که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
copyright U که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
First come first served. U هرکس اول (زودتر ) بیاید زودتر کارش انجام می شود
Bounty hunter U جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
knife boy U خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
rattening U محروم کردن کارگر فنی ازابزار کارش به منظورمجبور کردن او به پیوستن به اتحادیه کارگری
he was p in his business U خوب بود کارش رونق گرفته بود
the clouds above ابرهای بالا یا بالا سر
dat U سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
the early bird catches the worm <proverb> U کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
engels law U ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت
the lancet was infected U نیشترالوده به میکرب شد نیشتر میکرب گرفت
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
apl U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
purgation U روش باستانی دادرسی در CL که به موجب ان متهم بایستی دوازده تن ازهمسایگان را به بیگناهی خود به شهادت می گرفت ویااز طریق رفتن در اب جوش یا اب یخ یا اتش بیگناهی خودرا ثابت می کرد
pull up U بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
twelve tables U الواحی که در سال 054 قبل از میلاد دررم منتشر شد و حاوی موادی از قوانین رمی در مورد اهم مسائل مبتلی به روزمره زندگی مردم رم بود و بعدهااساس قوانین رم قرار گرفت
preemptive multitasking U حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت
high burst ranging U تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
uppermost U از بالا
balcony U لژ بالا
balconies U لژ بالا
ascendancy U بالا
overtone U بالا تن
headwater U بالا اب
aloft U بالا
overhead U بالا
overhead U سر بالا
in old age [in great age] U در سن بالا
aweigh U بالا
at a great age U در سن بالا یی
atop U بالا
above U در بالا
overtones U بالا تن
galleries U لژ بالا
ascendency U بالا
upper U بالا
outreach U بالا
top U بالا
high U بالا
lever bridge U پل بالا رو
upping U رو به بالا
upping U بالا
upped U رو به بالا
upped U بالا
highest U بالا
up U بالا
on high U در بالا
upside U بالا
over U بالا
upper limit U حد بالا
over- U بالا
highs U بالا
up stairs U بالا
superincumbent U از بالا
gallery U لژ بالا
up there U ان بالا
up U رو به بالا
second best theory U نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
top down U از بالا به پایین
topside U قسمت بالا
tossing U بالا انداختن
top-down U از بالا به پایین
heave U بالا کشیدن
spec U مشخصات بالا
tosses U بالا انداختن
toss U بالا انداختن
tossed U بالا انداختن
hoists U بالا کشیدن
the above figures U ارقام بالا
talll U بلند بالا
uplift U بالا بردن
hoists U بالا بردن
hoisted U بالا کشیدن
hoisted U بالا بردن
uplifts U بالا بردن
hoist U بالا کشیدن
unfield U میدان بالا
hoist U بالا بردن
atop U بطرف بالا
the upper storey U اشکوب بالا
they were filfty at the outsid U دست بالا
surmountable U بالا قرارگرفتنی
up and down U بالا و پایین
top pour U ریختن از بالا
toss your oars U پارو بالا
elevating U بالا بردن
elevates U بالا بردن
elevate U بالا بردن
Mts U بالا رفتن
Mt U بالا رفتن
to puff up U بالا امدن
to set in U بالا امدن
top carriage U قنداق بالا
aspires U بالا رفتن
aspired U بالا رفتن
aspire U بالا رفتن
embezzling U بالا کشیدن
top cast U ریختن از بالا
embezzles U بالا کشیدن
embezzled U بالا کشیدن
embezzle U بالا کشیدن
promote U بالا بردن
promoted U بالا بردن
topsides U قسمت بالا
raises U بالا کشیدن
raises U بالا بردن
raise U بالا کشیدن
raise U بالا بردن
aspiring U بالا رفتن
to bring up U بالا اوردن
to cast the g. U بالا اوردن
jacks U بالا بردن
Recent search history Forum search
1popsicle
1pedal pamping
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1construed
1اصلاح ترجمه
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1The outright abolition of the death penalty.
3she brought disgrace on the family.
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
1Soar
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com